
بعد از سالها تجربه و تلاش در زندگی، زهرا جاهد و عروسش الهه دشتی دو بانوی بیرجند تصمیم گرفتند وارد مسیر تازهای شوند تا بتوانند حرفه ای بر پایه سنتهای دیرینه پارچهبافی داشته باشند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی نگاه خراسان جنوبی، دوبانوی روایت ما از یک دار خانگی در بیرجند شروع کردند، با پشتکار و خلاقیت، توانستند از دل این هنر بومی، کسبوکاری موفق بسازند که نه تنها بازار داخلی را درگیر کرده، بلکه پای آن به بازارهای بینالمللی هم باز شده است. این داستان، روایت دو نسلی است که با هم همکاری کردند تا رؤیا را به واقعیت تبدیل کنند.
زهرا جاهد، زنی که بیش از سی سال از عمر خود را در آموزشوپرورش گذرانده بود، بعد از بازنشستگی تصمیم گرفت کار جدیدی را آغاز کند.
وی گفت: بازنشستگی برای من نه نقطه پایان بود، نه حتی مکث بلکه بیشتر شبیه باز شدن یک در بود، به دنیایی که تا آن روز به آن فکر نکرده بودم.
در همان روزها، عروسش، الهه دشتی، تازه دوران دانشگاهیاش را پشت سر گذاشته و منتظر طرح خدمت بود. الهه نیز میگوید: چند ماهی که از طرح مامایی ام گذشت متوجه شدم که علاقه ای به کار دولتی ندارم و باید به سراغ کار دیگری بروم هرچند که خانواده ام بسیار مخالفت کردند اما خانواده همسرم پشتیبان من در این امر بودند.
وی گفت: هم من تازه فارغالتحصیل رشته مامایی بودم و هم مادرشوهرم تازه بازنشسته شده بود. هیچکدام نمیخواستیم دست روی دست بگذاریم و دنبال کاری بودیم که هم ریشه داشته باشد، هم معنا و ارزش خلق کند.
یک گفتوگوی ساده اما مهم بین عروس و مادرشوهر، سرآغاز همهچیز شد؛ سؤالی که مسیر هر دو را تغییر داد: چرا پارچهبافی فقط باید حوله تولید کند؟ نمیشود این هنر را به لباس تبدیل کرد؟
با همین پرسش ساده، آنها اولین دار پارچهبافی خود را خریدند. زهرا جاهد از روزهای اول می گوید: بعد از اینکه عروسم کار مامایی را کنار گذاشت تصمیم گرفتیم به سراغ پارچه بافی برویم اما هیچ دوره ای ندیده بودیم،
یک روز وقتی در را باز کردم و از خانه خارج شدم دیدم روبهروی خانه، آموزشگاه فنی وحرفهای افتتاح شده که دوره پارچهبافی برگزار می کردند آنجا بود که فهمیدم این فقط یک اتفاق نیست. انگار مسیر خودش آمد و از ما دعوت کرد.
آموزشها شروع شد و روزها را با یادگیری و شبها را با تمرین پشت دار سپری کردند، در همان روزهای اول از شوق زیاد یک چرخ صنعتی نیز خریدند و در انباری گذاشتند؛ منتظر روزی که اولین پارچه به لباس تبدیل شود.
الهه میگوید: صدای برخورد دفتین مثل ضربان یک زندگی تازه بود؛ هر بار که پارچهای بافته میشود، انگار نفس تازهای به مسیرکارمان وارد میشود.
کمتر از یک ماه بعد، اولین پارچه واقعی در دست آنها بود. زهرا جاهد میگوید: آن پارچه ساده بود، بینقص نبود، اما لبخند ما را کامل کرد. با کمک یکی از تولیدکنندگان این حوزه و مشاوره های بسیار خوبش تصمیم گرفتیم به جای حوله لباس بدوزیم و این شروع مسیر حرفهای ما شد.
پنبه خالص مله؛ هویت و تمایز محصول

مسیرشان آسان نبود. بازار پر از پارچههای صنعتی ارزان بود؛ اما این دو بانو تصمیم گرفتند با پنبه خالص مله الیاف طبیعی و بومی خراسان جنوبی کار کنند. زهرا جاهد در این خصوص گفت: کار الیاف طبیعی سختتر است، اما زنده است؛ نفس میکشد؛ برای پوست هم بسیار خوب است و ارزش دارد. و این بود که به سراغ پنبه مله رفتیم و پنبه مله، هویت کار ما شد.
الهه دشتی نیز اشاره ای به سختی های کارش کرد و گفت: یکی از مشکلات ما این است که عرض پارچه هایمان کم است و آن هم به علت عرض دستگاهی است که با آن بافته می شود.
از سویی تولید هم زمانبر است در این میان وقتی به مردم هم می گفتیم این مانتو دستبافت است تعجب می کردند و گاهی فکر میکردند کار شبیه قلاببافی است که در ادامه با عکس، فیلم و توضیحهای مختلف، فرایند را برایشان روشن کردیم.
تولیدات بیرجندی در چمدان خارجی ها
نمایشگاهها نقطه عطف مسیر آنها بودند. الهه گفت: اولین نمایشگاه فنیوحرفهای را رفتیم و استقبال مردم فراتر از حد انتظارمان بود. همان لحظه فهمیدیم کار ما تنها بافتن پارچه نیست؛ خلقکردن است.
زهرا جاهد به حمایتهای بسیج سازندگی نیز اشاره کرد و گفت: بسیج سازندگی کمک کرد مسیر ما هموار شود؛ از پشتیبانی فنی گرفته تا معرفی ظرفیتها و حضور در نمایشگاهها. همین حمایتها باعث شد بتوانیم چند خیاط مستقیم داشته باشیم.
همین حمایت ها بازار جدیدی را برای آنها باز کرده است و کمکم توانستند صادرات چمدانی به عراق و سپس کشورهای دیگر از جمله آلمان، ایتالیا و استرالیا داشته باشند.
الهه ادامه: برخی مشتریان واسطه شدند و بازار کشورهای دیگر را شناختیم. این تجربهها با هیچ چیز عوض نمیشود.
بازار داخلی، سایت آنلاین و آینده روشن

امروز، محصولات آنها نه تنها در ایران بلکه در بازارهای بینالمللی شناخته شده است. زهرا جاهد میگوید: فکر میکردم مسیر زندگیام اداری است، اما کنار دار پارچهبافی تازه فهمیدم مسیر واقعی زندگیام چیست.
الهه دشتی نیز میگوید: روح من با صدای دار آرام میگیرد؛ با لمس پنبه خالص و لباسهایی که ریشههای این خاک را نفس میکشند
سایت مجموعه راهاندازی شده است و فروش آنلاین و نمایشگاهی همزمان پیش میرود. آنها تلاش میکنند هنر پارچهبافی خراسان جنوبی را نه تنها حفظ، بلکه زنده، مدرن و کاربردی نگه دارند.
این داستان، روایت تلاش، خلاقیت، همدلی و کارآفرینی زنان خراسان جنوبی است و نشان میدهد چگونه میتوان سنت را با مدرنیت پیوند زد و ارزشی واقعی خلق کرد.
داستان این دو بانو، روایت همکاری دو نسل؛ عروس و مادرشوهر است که به جای اختلاف، یک کسبوکار موفق ساختند. مسیر آنها نه تنها شغلی مستقل ایجاد کرده، بلکه هنری دیرینه را احیا و به بازارهای داخلی و بینالمللی معرفی کرده است.