تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۴۰۳ - 5 ماه پیش
موضوع:
یادداشتها
شماره: 17250
انتهای جاده اعتماد بیمورد
بیرجند- از روی علاقه و اعتماد به همسرم، ماشین و زمین را به نام وی زدم اما بعد از مدتی به بهانههایی مختلف خواستار طلاق بوده که بنیان خانوادهام را سست کرده است.
به گزارش
نگاه خراسان جنوبی؛ آقایی ۳۰ ساله به يكی از كلانتریهای سطح استان مراجعه کرده و به مشاور و مددكار اجتماعی كلانتری گفت: از کسبه بازار هستم. در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدهام، سه خواهر دارم که همگی ازدواج کرده زندگي خوبی دارند.
۱۰ سال پیش به انتخاب مادرم و بهصورت سنتی به خواستگاری دختر همسایهمان رفتم که خانوادهای مذهبی داشت و تقریبا از نظر اجتماعی و فرهنگی همتراز ما بودند. پدرم قبل از ازدواجم خانهای برایم ساخته بود و من هم از حاصل چند سال تلاش و دسترنج خودم مغازهای خریده بودم و در آن کاسبی می کردم.
مجموعاً در اين سالها زندگی خوبی داشتيم و صاحب دو فرزند شدیم تا اینکه حدود سه ماه قبل بدون هيچ پيش زمينه و دليل خاصز همسرم از من خواست كه خانه و ماشين را به نام او بزنم. اول گمان میكردم كه سر به سرم میگذارد و میخواهد مرا امتحان كند اما اصرار او ادامه پيدا كرد و فهميدم كه موضوع جدی است و واقعاً تمايل دارد كه خانه و ماشین را به نام او بزنم.
اول مخالفت می کردم و میگفتم زندگی مشترک که این حرفها را ندارد، او هم می گفت: اگر واقعاً همين طور است كه پس بنامم بزن تا حرفت را باور كنم، من هم از بس اصرار میکرد و میديدم واقعاً از اين موضوع ناراحت است و از طرفي هم او را خيلي دوست داشتم، قبول کردم و سند خودرو و منزل را به نام همسرم منتقل كردم.
دقیقا بعد از اینکه آنها را به نامش زدم، بنا بر ناسازگاری گذاشته و دیگر به من و بچه ها اهمیتی نمی دهد و مدام از طلاق حرف میزند و من هم با شنيدن اين حرف ها احساس میکنم كه اين كار را با نقشه قبلی انجام داده و هزار فكر و خيال به سراغم می آيد و آزارم میدهد. از اين وضعيت خسته و كلافه شده ام، احساس تنهایی و درماندگی می کردم بنابراين براي مشورت و درخواست كمک به کلانتری مراجعه کردم…
کارشناس آموزش همگانی معاونت فرهنگی و اجتماعي فرماندهي انتظامي استان در این باره میگوید: لازمه زندگی مشترک، وجود صمیمیت، عشق، علاقه، و اعتماد است و اگر یکی از زوجین در دنیای خودش سیر کند و فقط به فکر اهداف و منافع خودش باشد باعث سرد شدن رابطه و ايجاد بی تفاوتی نسبت به یکدیگر میشود.
بروز چنين رفتارهایی از سوی هر يک از زوجين موجب گسترش فضاي بياعتمادی و سست شدن بنيان خانواده خواهد شد لذا حركت در مدار اعتدال و اعتماد منطقی و دريافت آموزش و راهنمایی پیرامون مهارت حل مساله و تعارض میتواند از وقوع يا تشديد تبعات اين گونه آسيبهای اجتماعی جلوگيری کند.
داستان واقعی با همکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی خراسان جنوبی